بهم تلفن زد و گفت تلویزین پرشین تی وی را باز کن ببین کی و می بینی
با خودم گفتم بابا ولم کن دم رفتنم هست و هزار تا کار حال تلویزین را ندارم ولی با بی میلی روشن کردم و اشکهایم جاری شد
عجب حکایتی
دو سال پیش عید شمال رو زمین نشسته بودیم و از خاطراتمان می گفتیم از 15 سال قبل که از المان امده بودم و ایران و بهم گفت من هم دارم می ایم المان من خنده ای کردم و باورش نکردم و ان روز تحصیلاتش المان تمام شده بود منم بازم گیج بودم و امروز در پرشین تی وی او برنامه دارد و من بیننده همان نو جوان سالها پیشم و حالا او گجا و من کجا همان اوازها ولی این دفعه نه در اتوبوس بلکه روی صحنه جلو دوربین و من نه در اتوبوس بلکه ببیننده ره دور او
خونه نو مبارک توتیای عزیزم ایشالا با سلامتی و شادی بنویسی
ممنونم عزیز
توتیا جان بلاگ جدیدت مبارک . خیلی قشنگ شده قالبش و رنگش . امیدوارم که دیگه اینجا مشکلی نداشته باشی و ما رو از حالت باخبر کنی . کاش مینوشتی چه برنامه ایی و کی که ما بتونیم این دوست گذشته هات رو ببینیم . البته نمیدونم که پرشین تی وی رو میشه تو اینترنت هم دید یا نه ؟ چون من تلویزیونهای ایرانی رو ندارم . در هر صورت امیدوارم که حال مادر عزیزت بهتر باشه و خودت هم خوب باشی . میبوسمت . با بهترین آرزوها . سبز باشی .
ممنونم عزیز راستش اسمش نمی توانم بگم ولی بله با اینترنت هم میشه دید
سلام توتیا جان خانومی مبارکه به سلامتی
مرسی عزیزم