من و شکلات گم شده

بعد من خاطرات می مانند و تا ان زمان این من هستم و ام اس

من و شکلات گم شده

بعد من خاطرات می مانند و تا ان زمان این من هستم و ام اس

زپلشک اید و زن زاید و مهمان ...............

فقط می خواهم بگویم هنوز نفس می کشم روزی که باید بیمارستان می رفتم و شیمی درمانی می کردم همان دارو نوانترون مامان در بستر بیماری بود و نمی توانست با من بیاید بیمارستان هم زونا گرقته بود و هم مشگلات ریوی همه چیز خدایی گذشت ولی دمار از روزگارم در امد و هنوزم خوب نیستم مامان هم مشگل ریه که داشت حالا مشگل معده و روده هم دارد غذا نمی خورد درد زونا هم اذیتش می کند و من امروز فقط توانستم از تخت بیرون بیایم غذا بخورم و اینجا چند خطی بنویسم از عید و سفره هفت سین و بوی بهار در منزل ما خبری نیست خالا ماندم تگ تنها چه کنیم چون همه مسافرت خواهند بود و ایا می توانم کاری انجام دهم
نظرات 2 + ارسال نظر
سانی دوشنبه 26 اسفند 1387 ساعت 09:34 http://sany.ir

امیدوارم مامان زودتر حالشون بهتر بشه. تو ام مراقب خودت باش عزیزم

مرسی عزیز

هادی دوشنبه 26 اسفند 1387 ساعت 10:51

سلام

عید باستانی نوروز مبارک

آرزوی سلامتی و وتغییرات مطلوب در گفتار و کردار و پندار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد