این اخرین پست امسال من است و نمی دانم با این حال مامان و حال نذار خودم عید خانه ما می اید یا نه چون امسال از 7 سین خبری نیست و نه مامان نه من حالمون خوش نبود که خرید برویم ولی چهارشنبه سوری را توی خانه با چند تا شمع بر قرار کردیم من که نمی توانستم راه بروم با ویلچر از رو شمعها رد شدم و مامان هم افتان و خیزان اگر دوربین داشتم عکسم می گرفتم
این نیز می گذرد ولی چطور نمی دانم
پ. راستی کسی میداند چرا در سایت یاهو از 3 روز پیش adressbook
باز نمیشه
اخر نمی توانم برای کسی میل بزنم و فقط می توانم جواب بدهم
در بلاگ امید عزیز بازی اینترنتی را متوجه شدم که برایم جالب به نظر رسید از انجایی که حال خوشی ندارم و در گیر بیماری مامان هستم و خودم هم باید شیمی درمانی بشوم نمی توانم زیاد بنویسم ولی من دلم می خواهد کتابی را بخوانم که بعد مرگم از خاطرات و نظرات دیگران و عقایدشان درباره من باشد چرا که بعد مرگ کتاب دیگر نمیشه خواند و من قبلا
ان را خوانده باشم و حالا به رسم 5 نفر را باید دعوت کنم